گفتمش دل ميخري پرسيد چند ؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند
خنده كردو دل زدستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل زدستش روي خاك افتاده بود
جاي پايش روي دل جا مانده بود
حال من مانده ام و جاي پاي او بر دل
دگر به همان جاي پا تكيه كرده ام كه يادگار اوست
نظرات شما عزیزان:
|